۱۳۸۹ مهر ۲۷, سه‌شنبه

لبخند سبز3

این یکی دیگه قابل تحمل نبود لبخندروی لبم خشکیده شد وبرای یک لحظه تمام مظلومیت تاریخی مردم نجیب کرد ازجلوچشمانم گذشت ، دوروز پیش فرزاد کمانگرو4 جوان دیگر رابدار اویخته بودند دردعمیق وغم بیکسی این نژاد بی پناه قلبم رافشارمیداد ووقتی همکارم بالحنی خاص وطلبکارانه گفت :نمیخوان کاری کنند؟چرااینقدر همشهریاتون بی بخارشدند....1

نزدیک بودازکوره دربرم وبگم خیلی دوست داشتی یه مدت توشهرای کردنشین درگیری بشه وهرروز یه عده روبگیرندوببرندویک مدت سرگرمی داشته باشید؟ قیافه اودرنظرم مثل یک قیصری رومی درآمده بود که از جنگ دو برده درمیدان شهر لذت میبرد صدای زنگ تلفن رابهانه کردم وقرزدنها وته مانده حرفای دلمو پشت میزم بردم زیرلب بهش جواب میدادم که چیه حوصله تون سررفته ودوست دارید مردم کرد به خونخواهی بچه هاشون بریزند توخیابون ومثل همیشه تنها بمونند ، که زندانیهاشون بی صدا مثل تمام این سالها شکنجه یااعدام شوند وهیچکس هم یاخبردارنشه ویا اصلاًبراش مهم نباشه ؟ داغ دلم تازه شده بودیادم میآمد که خیلی پیشترازبرنامه کودتا به هرکس راجع به وجود شکنجه درزندانهای سنندج ومرگ بی صدای زندانیان سیاسی کرد میگفتم حتی حوصله شنیدن راهم نداشتند وشاید آنرا شایعه پراکنی هم قلمدادمیکرد وحالا..احساس کردم سهم کردها از زندگی دراین کشوربرای نخبگان زندان وشکنجه ویا یافتن راهی برای جلای وطن است وبرای اقشارپایین کار کردن درمیدانهای میوه وتره بار تهران وشهرهای بزرگ دیگر، طبقه میانی هم که درشهرخود معلم ،کارمند یامشاغلی ازاین دست دارند باید تا ابد درجابزنند وتعدادشان درمشاغل سطح بالای مدیریتی نزدیک به صفربماند بارها دیده بودم همین افرادی که انتظار بیباکی کردها را دارند وموجودیت آنها رادرسپربلاشدن میدانند به کردستان باتمام مردم مهمان نواز وآب وهوا و وفور نعمت وآنهمه جاذبه های طبیعی.بی مثال ان به دید یک تبعیدگاه نگاه میکنند وحاضرند هرمبلغی راتقدیم کنند تا فرزندشان درآنجا سرباز یا دانشجو نباشد ....

آنقدر حرف رودلم بود که لبخند سبزم را ازیاد برده بودم ویک چیزی توگلوم میسوخت اما دیدن عکسهایی که ازصحنه های درگیری های خیابانی گردآ وری کرده بودم لبخند گمشده را به لبان من برگرداند یاد مردم آزاده تهران واون اجتماعات میلیونی وشجاعت زنان ومردان دست ازجان شسته این شهرو خاطرات فراموش نشدنی قبل وبعد ازکودتا مثل آبی بود برآتش تنهایی اینهمه سال وجدایی قوم های آزاده ایرانی ،حالا دیگر چه فرقی میکرد که کی ،کجا وچه موقع شروع کرده است مهم این بود که دیگر جلو این رودبه ظاهر ارام را نمیشد گرفت .باخودم گفتم خداراشکر که با لاخره اعدامیان کرد دیده شدند خدارا شکر که مردم یادشان نرفته که کردها داغدارند ومظلوم، که بی غیرت نبوده ونیستند....یاد مراسم زیبا وکوچک دانشجویان در سوگ کیانوش آسا افتادم ودیواری که دیگرفرور یخته بود تهران همان اندازه سوگوارکیانوش بود که کرمانشاه عزادارسهراب واصفهان درماتم ندا...

آرام گرفته بودم ومیرفتم تا بپرسم آیا تعطیلی یکپارچه مغازه ها وکسبه و...رادر شهرهای کردنشین دیده اند یانه؟ ازآ نروز هم هروقت هرازچندگاهی کسی با حالتی توأم باافسوس میپرسد دیگه خبری نیست ؟همه چی تمام شد؟ سعی میکنم دربدترین حالت زیرلب بگویم :حیف که جنبش سبز دست وبال ما روبسته..."

پی نوشت:تواداره همه کردهاروهمشهری صدامیزنند ومنظور مشخصاًهمشهریهای کرمانشاهی نیست

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر