۱۳۸۹ مهر ۱۸, یکشنبه

ترس ازمرده

خیلی وقت بودکه میخواستم اولین پست ازبرچسب شبکه های مردمی روبنویسم وخدامیدونه که چقدر حرف نگفته رودلم مونده بود که نمیدونستم ازکدوم باید شروع کنم اما دلتنگیهای ناشی از هفته دفاع مقدس (بخوانیدجنگ فرسایشی)که هرساله چندروزی منوبه نوعی ازیأس فلسفی دچارمیکنه وهمچنین امورات مربوط به وظایف خطیر! کارمندی وهمسری ومادری مانع میشدند . اما شنیدن افاضات جناب آقای حسینی وزیرفرهنگ و ارشاد دولت غصبیه تاب وتحمل روچنان ازما گرفت که چون سپند برسرآتش شدیم و ازدیشب که شنیدیم مثه دیوونه ها باخودمون حرف میزنیم وبلانسبت شما کمی تاقسمتی پاچه میگیریم...
آقای وزیر درادامه نسق گیری ازدست اندرکاران جشن خانه سینما ودرواکنش به سخنان آقای اصغر فرهادی(شایدهم درواکنش به رنگ روسری ونمادهای رخشان بنی اعتماد و باران کوثری) یه جورایی ایشونو محکوم کردند که قصددارند جنبش مرده ای رومجدداً ًزنده کنند و...
بقیه اصلاًمهم نیست واینکه جامعه هنری ما تا به چه اندازه به این حرفها گوشش بد هکاره ! بماند. من موندم ازکار آقا که چطور به خودش اجازه میده به جنبشی که ریشه اش تااین اندازه قویست که یک حرکت نابشایست کوچولوی!(شایدهم جوگیرانه) بقل کردن رئیس جمهور24میلیونی یک خواننده اصیل !،ایران روبه جهنمی براش مبدل میکنه لفظ مرده رواطلاق کنند ! اینکه آقای هنرمند تاچه اندازه بتوانند آینده هنری خودشو نو درایران به یاری صداوسیما وبیست وسی وامدادهای غیبی حفظ کنند وآثار هنریشونو بتونن به خورد این جماعت بخیال خودشون مرده بدهند روآینده روشن میکنه اما اگر واقعاً بقیه کاروان این کابینه مردمی ازقبیل وزیرمحترم کشور وفرمانده نیروی انتظامی تهران بزرگ هم مثل ایشون به مرده بودن جنبش سبز اعتقادداشته باشند وبه مصداق حرف حساب «آدم مرده که ترس نداره »اجازه یک خودنمایی کوچولوروتوهمین مراسم بعدی 13آبان بهش بدند چی میشد!؟ بدنیست آقایون مرده بودن این حرکت ازخارج هدایت شده رویه امتحان کوچیکی بکنند و همین حالاهم دستورساخت یک سرود حماسی فاتحانه روصادرکنند که با صدای جناب استاد آوازایران (لقبی که پس ازمراسم بقول ماکردها دس ماچ کنان نصیب آقای افتخاری شده) درمراسم ختم اون بخونند ... 
.گفتم 13آبان راستی شما میدونید تواین باطوم لعنتی جماعت پیروز چی هست که باوجود گذشت قریب به یکسال از نوش جان کردن ضربه های آن هنوز تنمون سیاهه وبدترازهمه اینکه سرمون می خاره؟

۳ نظر:

  1. رنج و عذاب از من
    شنگی و شاب از تو
    خون جگر از من
    موی خضاب از تو
    آی شیاد میخوای بمونی تو
    اما صبر که بره می دهم جزای تو

    کار و تلاش از من
    راحت و خواب از تو
    کاسه خون از من
    تنگ گلاب از تو
    آی شیاد میخوای بمونی تو
    اما صبر که بره می دهم جزای تو

    سوز و گداز از من
    عمر دراز از تو
    لطف و صفا از من
    رنگ و ریا از تو
    آی شیاد میخوای بمونی تو
    اما صبر که بره می دهم جزای تو!!!
    من عاشق این ترانه ام و این روز ها بیشتر از هر وقت دیگه ای زمزمه اش می کنم:-)

    پاسخحذف
  2. ما همچنان مشتاق یادداشت های زمینه «شبکه های مردمی» هستیم.

    جسارتا یک ای-میل هم فرستاده بودم که همچنان و در مورد این پست هم به نظرم صادق میاد.

    با ارادت

    پاسخحذف
  3. امامرده ی خشمگین انتقامجو ترس دارد خوبش هم دارد.
    البته نباید سکوت و مرگ راقاطی کرد.
    البته نباید سکوت تام راکاملااز مرگ جدا کرد.
    فراموش نکنید فرانکشتاینی که جسد است وبا برق زنده شده و تجربه و رهبر هم ندارداحتمالا خودش رابا
    خانه اش خراب می کند.

    پاسخحذف