۱۳۸۹ آبان ۷, جمعه

آبگوشت دوتیلیته!

سالی که گذشت یکی ازسخت ترین دوران زندگیم بود نمیگویم که سخت بود وگذشت ، چون این من بودم که سعی کردم ادای روشنفکرها رادربیاورم و وانمود کنم که توانسته ام همه چیز راآنطور که هست بپذیرم و بااوضاع کنار بیایم. درواقع من مشغول زندگی کردن بزرگترین دروغهای عمرم هستم ، بیرون ازژست های روشنفکری واحساسات خالص مادرانه حال یک بازنده را دارم وفکرمیکنم پنهان کردن این احساس وتظاهر به اداهای امروزی سختترین کاریست که میشود از یک مادرانتظار داشت .
پسرم بی تفاوت ترین آدم روی زمین به آینده وسرنوشت خودواطرافیانش ازآب درآمد وآنقدر پیش رفت که حتی شب کنکور  هم تا پاسی ا ز شب بیرون بود وزحمت انتخاب رشته راهم به خودش نداد .صرف نظر از اینکه کاردرست یا غلطی باشد مجبورشدم دفترچه کنکور راچند بار بخوانم وحالا برای خودم یک پا متخصص شدم ومعنی سهمیه منطقه ای ،کشوری ناحیه ای و قطبی راخوب میدانم اما بهیچوجه قصد بازارگرمی ندارم ونمیخوام آخرش یک شماره تلفن بدم که آینده بچه ها تون روبه من بسپارید برعکس میخوام تمام کسانی که این پست رو میخونند منو درگرفتن یک تصمیم مهم یاری کنند.
ماجرا ازلحظه ای آغازشد که بدنبال دقت نظر درجمله جمله دفترچه راهنمای انتخاب رشته به این نکته پی بردم که صرفاً استفاده از آموزش رایگان یکبار بیشتر امکان پذیر نیست ونتیجه اینکه اگربخوام میتونم درآزمون سراسری شرکت کنم وفقط حق انتخاب رشته های روزانه روندارم...
وای ... فکرش رابکنید برای یک لحظه چشمم روبستم وباخودم فکر کردم که میشه از اول شروع کرد ،میدانم که این مسئله شاید برای همه شما مضحک به نظر بیاید اماگفته بودم که ازاول زندگی وازوقتی خیلی کوچک بودم دلم میخواست یک وکیل باشم اما جو سالهای دور این باوررا بوجودآورده بود که فقط کسانی که نمره رشته ریاضی وتجربی رانیاورده باشند سرازرشته ادبی یاهمان علوم انسانی درمیاورند واین ازنظر خانواده من قابل قبول نبود که دختر زرنگشان درکنار بچه تنبلا تویک کلاس درس بخواند این بود که منهم ، برای اولین بار بدون هیچگونه مقاومتی تسلیم شدم والبته آنقدر به ریاضی وفیزیک علاقه مند شدم که جای هیچ پشیمانی برایم باقی نماند .
شاید برای شماهم پیش آمده باشد که حسرت روزهای گذشته رابخورید وگاه وبیگاه بگویید اگر عقل حالاموداشتم اینکاررومیکرم واون کاررانمیکردم . منکه همیشه بابت روزهایی که دردانشگا به یا به بطالت گذراندم ویا جوسنگین دوران جنگ ودرس خواندن در یک منطقه نظامی امکان زندگی طبیعی دانشجویی را ازمن گرفت افسوس میخورم ، به خودم گفتم فرصتی پیش آمده تا جوانی آغاز کنم وبدنبال رؤیاهای خودم بروم ...و هزاران رؤیا ی دیگر که تا بهشون نرسم بیان کردنشون صحیح نیست ...
خلاصه این که میخوام درکنکورسراسری امسال شرکت کنم !درست است کنکورسراسری نه آزمون کارشناسی ارشد! شاید با خودتون بگید خوب این چه کاریه بشین بخوان همین رشته روکارشناسی ارشدادامه بده...
اما نه . من نمیخوام به زورکلاس کنکور وخواندن طوطی وار یه دفعه بپرم تو کارشناسی ارشد ومجبور باشم بدوم تا ازبقیه جا نمانم من میخوام :
درمتن چالشهای کلاس باشم وبطور عمیق هرمبحث حقوقی روردنبال کنم
شاید  حضورداشتن درجو همکلاسی هایی به سن بچه های خودم به درک متقابل ما کمک کند
• -پس از بازنشستگی بطورجدی یک دفتر وکالت بازکنم وبطور حرفه ای برای حقوق همه انسانها ونه فقط زنان وکودکان تلاش کنم.
وچندین دلیل محکم دیگربرای گرفتن این تصمیم دارم اما بعضی مسائل هستند که ناخود آگاه به مغز آدم خطور میکنند وهر روز که میگذرد شجاعت من رو کمتر میکنند ونمیگذارند درست فکرکنم :
تاچه اندازه جامعه منظورم اطرافیانم (خانواده ،دوستان و..)به تصمیم من احترام میگذارند ؟
آ یا کسی برای برنامه و درس من ارزشی قائل هست ؟ یا مثل همین حالا اولین کسی که باید در وقت رخدادهای غیرمنتظره برنامه هاشو حذف کنه منم وآنوقت بادرس ودانشگاهم چه کنم؟آیا این باب دیگری از مشکلات بی پایان زندگی من نیست ؟
آیا همکلاسیهایم میتوانند بچشم یک همکلاسی به من نگاه کنند؟یامثلاچون به سن مادرشون هستم من رامنزوی نمیکنند؟
وکلام آخر این که آیا دراین سالهای میان سالی دانشگاه رفتن لطفی دارد یا اینکه طعم گس آن روزهای جوانی ودانشگاه راهم خراب میکند؟
مادرم به هرکاردوباره ایکه دیگر لطفی نداشت وارزش اولی راهم خراب میکرد میگف" آبگوشت دوتلیته "!
وآن حکایت کسی است که کاسه آبگوشتش راتمام میکند وچون مزه آن بدهنش خیلی خوب میاد دوباره طلب آبگوشت اضافه میکند و دوباره نان توش تیلیت میکند غافل از انکه نه تنها دومی خوشمزه گی اولی را ندارد لذت کاسه اول را هم ازبین میبرد( چیزی که در زندگی روزمره مصداقش برای مامان مراسم ازدواج دوباره برای عروس وداماد بود وبعداً دراقتصاد درمبحث سیر نزولی مطلوبیت برحسب مصرف با آن برخورد کردم . ) " .جان کلام اینکه آیا این دانشگاه رفتن من حکایت آبگوشت دوتلیته نخواهد شد؟









۳ نظر:

  1. سلام
    من خودم در دوران دانشجویی همکلاسی های مسنی داشته ام که علاقه آن ها به درس برای ما جذاب بود و به ما نیرو میداد!
    آدمهایی مثل شما همیشه برای من آدمهای دوست داشتنی٬ جالب و مورد احترامی بوده اند. به نظر من تصمیم تونو عملی کنید. این یه تصمیم درسته. از الان نمیشه آینده رو پیشبینی کرد٬ خیلی چیزها ممکنه پیش بیاد٬ ولی چیزی که از الان مشخصه اینه که تجربه گرانبهایی به ثروت شما افزوده میشه.
    کار درست رو باید انجام داد.

    پاسخحذف
  2. چیزی که من میدونم اینه که این شرایط تو جامعه ما واسه خیلی ها پیش میاد، اما فقط آدمهای کمی بعدها هم به رشته مورد علاقه فکر میکنند. شما یکی از اونهایید، یعنی علاقه مند و پیگیر.
    اما مسئله مهم اینه که آیا این علاقه اونقدر هست که باعث بشه سختی ها رو هم تحمل کنید یا نه. گاهی علاقه در این حده که با کسب اطلاعات تا حدی تخصصی در زمینه مورد نظر میشه سیرابش کرد. همونطور که میدونین، در دانشکده حقوق فقط حقوق درس نمیدن. منطورم اینه که واسه کارشناسی حقوق احتمالا باید واحدهایی مثل زبان عربی، فقه، فلسفه و ... رو هم بگذرونید. آیا علاقه اونقدر هست که اینها رو هم در کنار حقوق بخونین؟ خصوصا اینکه بعد از یه مدت که آدم از جو درس و دانشجویی خارج میشه، واسه بعضی آدمها برگشتن به اون مدل زندگی و عادت دادن ذهن به مطالعه و یادگیری دائم و سنگین ممکنه سخت باشه.

    در نهایت اگر هدف شما اینه که در آینده در این زمینه فعالیت حرفه ای کنید، یعنی اینکه تصمیمتون جدیه و باید به مسائل بعدی که مطرح کردید فکرکنید.

    در این مورد که آیا اطرافیان به برنامه شما احترام میگذارن یا نه، به نظر من جدیتی که نشون بدین تعیین کننده خواهد بود ( و البته حس همکاری اطرافیانتون و مسئولیت پذیریشون). تجربه مشابه رو مادر یکی از همکلاسی های من داشت. در رشته زمین شناسی، در دانشگاه سراسری، و خوشحالم که بگم الان سال دوم دوره دکتراست. چون شدیدا سخت کوش و منظم و پیگیر بود و از همون اول هم همه در خانواده فهمیدن که باید تو کارا مشارکت کنن. (هرچند اگه الان شاغل هستید، طبیعتا قضیه یه خورده سخت تر خواهد بود!)

    در مورد پذیرش سایر دانشجوها، من نمیتونم نظر مطمئن بدم. این بچه هایی که الان 19-20 ساله هستن، یه خورده خصوصیات اخلاقیشون با نسل ما(من 27 سالمه)متفاوته. تصور من اینه که احتمالا زندگی اجتماعی مشابه اونها رو نمیتونید تو دانشگاه تجربه کنید، اما به نظرم کسی نباید مشکلی هم داشته باشه (یعنی بعید میدونم با عدم پذیرش مواجه بشید.)

    با آرزوی موفقیت

    پاسخحذف
  3. من تجربه تقريبا مشابهي دارم در مورد ادامه تحصيل در مقطع كارشناسي ارشد براي بار دوم. البته هر دو رشته اول و دوم من مهندسي بوده‌اند، ولي تجربه خوبي بود، چون بر خلاف بار اول بار دوم دقيقا ميدانستم كه دنبال چه چيزي هستم و چرا دارم درس ميخوانم.

    پاسخحذف